كار كردن
خونه بوديم و حموم رفتيم و با هم كلي بازي كرديم و شب با بابايي رفتيم خونه مامان بزرگ. ابنروزها مامان بزرگ خيلي كار داره. مي رم كه مثلاً بهش كمك كنم ولي از دست باربدي آقا .... . اونجا يا داشت برنج مثلاً پاك مي كرد. يا داشت پياز پوست مي كند. حسابي كار مي كرد. رسماً ديوانه ام كرد. ...
نویسنده :
لعيا خاني
23:59